چه خبرا خوبین شما؟
میگه خودت خوبی؟
میگم: ای میگذرونیم... یعنی میگذره
حدودا وسطای دهه ی ششمه زندگیشه
میپرسه این همه درس خوندی کار داری؟
میگم:.............نه
میگه: ای بابا اون همه زحمت کشیدی شاگرد زرنگ بودی
عجب دنیایی شده!
هیچی نمیگم....ساکت ساکتم
چیزی ندارم بگم
میگه:همیشه به نوه ام میگم و تو رو مثال میزنم
میگم دیگه نخونه تو خوندی چی شدی که اون بخونه چی بشه!
.
.
.
اقا یکی فشار منو بگیره
درس خوندیم یک عمر با شاگرد اولی
به جای اینکه بشیم مایه ی افتخار
انگار شدیم مایه ی عبرت......................
من اعتراض دارم
کجا باید برم آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟