تو رفتهای
و من ماندهام.
برگرد و بنگر؛
در غیاب تو،
شهر منظرهای است
بیعبور،
بینگاه،
تیرهوتار،
در غبار انتظاری که به پایان نخواهد رسید.
برگرد و بنگر؛
زمان را،
که بر زخم ایستادهگان
تنها نشسته است
و میگرید.
الا ویلر ویلکاکس به ترجمهی من