این که تنهایی های زنانه مرز ندارد . یعنی فرقی نمیکند اهل ایران باشی یا توی ناف آمریکا بدنیا آمده باشی.
فرقی نمیکند کارگر ساده ای باشی یا جراح قلب !
هر جا که باشی و هر که باشی تنهایی های زنانه ات همیشه همراهت هستند.
اصلا تنهایی های زنانه حتی به مجرد و متاهلی هم ربطی ندارد .
همیشه یک وقت هایی هست که فقط خودت می مانی و خودت . که غصه ها و نیازهایت وابسته به ایرانی بودن و آمریکایی بودنت نیست وابسته به کارگر بودن و مدیر بودنت نیست.
که اتفاقا هر که بامش بیش برفش بیشتر ! هر چه درک و فهمت از هستی بیشتر باشد حجم تنهایی هایت هم بیشتر می شود.
یک وقت هایی حس میکنم اصلا زن ها را با تنهایی هایشان می شود شناخت . کدام یکی از ما می توانیم ادعا کنیم که هرگز احساس تنهایی نکرده ایم . حتی اگر به خاطر تغییرات هورمونی مان باشد.
خب در اینکه همه ما آدم ها تنها زاده شده ایم و تنها می میریم شکی نیست . اما من فکر میکنم زن ها تمام مدت تنهایی شان را زندگی می کنند. و برای همین هم هست که شکننده تر هستند . که ظریف تر هستند .
زن ها مروارید اشک هایشان را در دریای تنهایی هایشان سفته اند.