که عشق یعنی فاصله وفاصله یعنی دو خط موازی که هیچ گاه به هم نمی رسند
یاد گرفتم هر چه عاشق تری تنها تری ،من نه عاشق بودم ونه مهتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم ویک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزد من خودم بودم
و هر پنجره ای که به سر سبز ترین نقطه ی بودن وا بود .
وخدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود من نه عاشق بودم
ونه دلدادهی گیسوی بلند ونه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمد
آسمان فرصت پرواز بلندی یست ولی ؟
نقطه این است چه اندازه کبوتر باشی.